شیرْآدمی*
- Jamshid Shirani
- Jul 26
- 1 min read
Updated: Aug 18

السه لاسکر شولر
برگردانِ جمشید شیرانی
به شامگاه، بی فراخوان، بر بستر من می نشیند،
و جان مرا رامِ خواسته ی خویش می کند،
و در آن گرگ و میش،
خاموش، همآنسان که رؤیاها خموشند،
مردمکانش، همچون رشته هایی روشن باریک می شود و می لرزد،
پیرامونِ پیچ وتابِ اندیشه های هوسناکش.
و بر نیمکتِ آنسوتر، گسترده غژغژکنان،
نرگس های نقشباریکِ رنگپریده تکان می دهند
دست هاشان را به سوی بالِش،
آن جا که بوسه های او همچنان به جا مانده اند،
و رؤیاها از آن می شکوفد، –
بر بسترهای سپید عطرِ نوشین و هوشرُبا.
ماهبانوی خندان بر پشته های ابر فراز می آید،
و ذهنِ رنجور و مبتلای من،
توانی تازه می یابد،
بازیافتنِ توان در لحظه ی عذاب آورِ تَنِش.
*شیرْآدمی (معادلی برای ابوالهول، اسفینکس)




Comments