top of page
Jamshid Shirani

...
















جمشید شیرانی

نامت را

از خاطر نمی برم

اگرچه در فصولِ نسیان

نشانت را

از تمامی سنگنبشته ها

زدوده اند و

از آفتاب.

توفان های مرگزا

رانش های زمین

و سیل،

سیلِ دُمادُم

تمامِ نام ها را

با خود برده اند

الّا

نام تو را

که خاطره ی سیّال خاک

است

بر پرچمی پایدار از شقایق

و سوسن

و سروهای سر بلند.

سپاهِ تباهی

از درونِ سیاهی

باز نخواهد آمد

بی حسرتِ آبِ زندگانی

و

استخوانِ پوسیده ی ذوالقرنین را

کسی نخواهد یافت.

نامت را

همراه می برم

و این دروازه را

روزی

در کنار نام تو

بر زمین خواهم نهاد و

بر خواهم گشود.

Comments


bottom of page