پیمان
- Jamshid Shirani
- Jul 18
- 1 min read
Updated: Aug 25

جمشید شیرانی
هیچ کس
دوستترت
نخواهد داشت
پگاه،
با این پیمانِ پیر
می آغازد،
چشم به راهِ تماشا
در پشتِ پلک های سیاهی...
آه!
دلم پُر از هراسی آشناست
کجاست؟
شمیمِ سُرخِ لاله ها
و
جاده های خاکی نگاه
و
دشت های سبزِ گندم و گیاه
و
جویبارها
و
چشمه سارهای جاری حضور
و
کوه های سرکشیده بر فلک
و
ابرهای منتظر
کنار بام...
آه!
بهانه های خام!
نگاه کن،
نگاه!
بگو،
بگو که
کارِ دل تمام
نیست.




Comments