top of page

افسانه بی نام

  • Writer: Jamshid Shirani
    Jamshid Shirani
  • Jul 16
  • 1 min read

Updated: Jul 21

ree


























جمشید شیرانی


 

در انتظارِ واژه،

سَحَر می شود.

لوحِ سپید،

بر می آید

شُسته، به شبنم و باران،

آینه ای پرداخته...

آه!

تو باز نخواهی آمد،

افسانه ی بی نام.

 

بر دریا،

قایقکی

میانِ ماندن و رفتن

تاب می خورد

بر کوهموجهای هراسآگین

و

بر فرازش

آتشفشانِ عطشان،

میانِ بودنِ انتظار

و جان سپردن

در جستجوی بیقراری ساحل

و خموشیِ مرواریدهای دربند.

 

آه!

تو باز نخواهی آمد

و لوحِ سپید

بی نامیِ افسانه های بلورینت را

به هیچ واژه

نخواهد سپرد.

Comments


bottom of page