سرزمین

جمشید شیرانی

هر بار

می خوانمت

شمعدانی

به گُل می نشیند

و روز

چند نَفَس

بلندتر می شود.

شاخه با نام تو

سبز می شود

و یاس

جوانه می زند

و نیلوفر

سر از آب بر می آرد.

صدفی آتشین،

لب می گشاید

در افق

هر بار

که مرواریدِ نام تو را تکرار می کنم

تا تمامی زخم ها

دهان فروبندند.

نام تو

تمامی مهره های تسبیح جهان است

گردنبندِ گُلتراشدارِ لاله و زنبق.

هر بار

می خوانمت

زمان زاده می شود

از

نو.

Each and Every Time

Jamshid Shirani

Each time

I call your name,

the geranium bursts into bloom,

and the day

takes a few deeper breaths.

A branch

greens at your name,

the jasmine

buds,

and the morning glory

lifts its head up from the water.

A fiery shell

parts its lips

on the horizon

each time

I repeat your name -

for every wound

to fall silent.

Your name

is every bead

on the rosary of the world,

a necklace of sculpted tulips and lilies.

Each time

I call you,

time

is born

again.