top of page

چرخ آتشین

  • Writer: Jamshid Shirani
    Jamshid Shirani
  • Oct 11
  • 1 min read
ree























برگردان از جمشید شیرانی


خسته از چرخش خویش،

رنجه از تکاپوی بی‌تابِ خود،

در حسرتِ بازآوردنِ دردِ پیرامون -

از محیطی که منگِ شتاب است -

به کانونِ ساکن، تا بیارامد،

چرخ باید از درونِ رنجی به رنجِ دیگر

در خود بپیچد، تا باز آید

به کانونِ پولادین خویش.

تا سرانجام آرام ‌گیرد، سکون را دریابد،

فشرده در کانونِ استوار خویش،

تا کام خود را در ثبات بستاند.

اما اتم‌های مشتاق،

آن گاه که بی امان می‌سایند بر هم

تنگ‌تر و تنگ‌تر، بیشتر و بیشتر

برپا می کنند

آتشی زبانه‌کش و سرکش،‌

خیزان و ‌توفنده،

انگیخته، با شوری آتشین تا بیابد

آرامش بی‌پایانِ آغوشِ مادر را.

و آن آتش، کودکی مسیحایی است در خواب،

روشن، و به نرمی رخشنده؛

هر سختی اینک ناپدید شده در آرامشِ بی‌کرانِ

آغوشِ مادر.

اما مرگْ فرا می رسد،

در موجی از نسیانِ کُند، تا آن دم که شعله در بیم

برخیزد از خوابِ روشنِ آرامش خویش

و بسوزد در شوری تیره و دردی ژرف،

تا دمی که تمامی نسیان های آرامش را تباه کند.

و در ‌سوزش و رنج جانی تازه می یابد،

تا بیافریند از نو چرخِ تشنه‌ ای را -

در سرگیجه ی شتاب - برای آن سکونِ هولناکِ

کانونِ استوار و زنجیرِ سختِ پولاد.

و بار دیگر از نو،

چرخ باز خواهد گشت، تا آن دم که رنجِ او بیاساید

در رنجِ آهنینِ ثبات؛

تا باز هم

شعله به بی‌کرانگی برخیزد،

و فرو شود در خوابی روشن

در آرامشِ بی کرانِ نسیان.

 
 
 

Recent Posts

See All

Comments


bottom of page