جمشید شیرانی
- ١ -
شعر چشمانِ بیقرار تو را
دشتی از اسب های وحشی بُرد
توسنی واژه از کَفَم بربود
جمله با آهوان دشت سپُرد
- ۲ -
کف به لب واژه در تکاپو رفت
تا به سرچشمه ی نگاه رسد
آه - از این نگاه چابک پای
کی کس اندر پی اش به راه رسد
- ۳ -
زندگی جمله پس نگاهی شد
که به دشتی ز لاله دوخته بود
چون نگه کردم، از تنورِ نگاه
دلِ هر لاله داغ سوخته بود
- ۴ -
شعر چشمت نگاهِ جاری بود
که به بیوزنی از سراب گریخت
نرگسی بود کز خماری دوش
مژه ای زد و در شراب گریخت
- ۵ -
شعر چشمانِ پُر فسونِ تو را
کس نداند چگونه بنگارد
مگرش توسنی ز ره برسد
واژه ها را دوباره باز آرد
- ۶ -
شعر چشمت غزل غزل عشق است
بر زبانی که سرخ و بیدار است
کاش با آن نگاه می گفتی
کاخرین شعرْ-واژه دیدار است
Comments