
فِرَن دِلِینی بَرُن
ترجمه جمشید شیرانی
همراه با شبِ آرام به درون خزید،
نازکانه به درون رؤیاهای آشفته لغزید،
بیخبر از تلاش نومیدانه ی ما.
لبخندی دوستانه، پرچم به استواری در دست،
همسایگان به تماشای جنب و جوش ما،
همراه با شبِ آرام به درون خزید.
میان چپ و راست خطوط فاصله کشیده شد،
نفرت به پاخاست و ادعاها مطرح شد،
هنوز بیخبر از تلاش نومیدانه ی ما.
گزینه ها از میان رفت، اما همچنان جنگیدم،
اما در مصاف با قدرت خُرد شدیم و نیرویمان تحلیل رفت،
دیگر نه در شبِ آرام.
با انگیزش، شعار و وعدههای روشن،
نظم جدیدی برقرار شد، رؤیاهای ما به فنا رفت،
اینک تلاش مذبوحانه ی خود را در می یابیم.
وحشت خود را در پسِ پرچم پنهان می کنیم،
خواسته هایمان پامال شد و اشکها در چشم ها پنهان ماند،
همراه با شبِ آرام به درون خزید،
بیخبر از تلاش نومیدانه ی ما.
Comentários