top of page
jshirani1

کیش و مات

Updated: Jan 24


جمشید شیرانی - پژواک ایران - یکشنبه چهاردهم ژوئن ۲۰۲۰

(به شطرنج باز های مهاجر)

تو هم گریختی

از آن دیار

که دل کندن از آن

دیگر به کوچ نمی ماند

و

پشت سر

پوشیده در مِهِ اندوه

جاده ای از جای پای کسان است.

تو هم گریختی

از آن دیار که

زیر پرچم غمگین اش

دزدان قافله

خاک همچو زرش را

توبره توبره به بیگانه می دهند

تا به هر کجا که می روی امروز

پای های برهنه ات

- هنوز-

بر آن خاک

راه خود بسپارد.

تو کیش می دهی

و دشمن مات می شود

او کیش می دهد به دشمن و

ما مات می شویم!

***

غروب بود

به سوی در دویدم

یک جای پا در آستانه

به جا مانده بود و

ردّ پای دگر

آنقدر رفته بود

که روزنامه هنوز

نشانی از آن می جست

در ساعت سحر.

گفتند: «شصت و چهار خانه را

با خود برده است

و هر چه شاه و وزیر است و

اسب و فیل و

بیدق و بارو».

یک جای پا در آستانه به جا مانده بود و

ردّ پای دیگر

به افق

پر کشیده بود.

Comments


bottom of page