جمشید شیرانی
در این کویر تشنه
هیچ نمی روید
مگر
چوبه ها ی دار
و
عراده های آهنین
با میوه های تلخشان.
توفان سهمگین
چرخه ی ناگزیر آب را
تاراج کرده است.
تنها سراب است
که مدام
بخار می شود
و آب می شود
و فرو می ریزد
همچون گدازه ی آتشفشان
از ابر خشمگین خدایان
و یخ می زند
بی آن که گامی فرا رود از
ایستگاه خویش.
آن که می رقصد
در باد
گلوگاهِ خفته ای است
بر دارِ بی قرارِ
خموشی.
댓글