top of page

هشدار

  • Writer: Jamshid Shirani
    Jamshid Shirani
  • Jun 22
  • 1 min read
















جمشید شیرانی


سَحَر نمی رسد،

صدای خیسِ سِهره

خوابِ مهرِ خسته را

خراب می کند، ولی،

افق

به نغمه ی پرنده

دل نمی دهد

و پلکِ آهنینِ شب

پگاه را رها نمی کند.

 

(٢)

 

دوباره پیکِ باد

پیام سهره را

نخوانده

از افق

به آشیانه می برد

کلیدِ شب

به دستِ باد نیست

و نغمه را به گوش بسته

راه نیست

و

آشیانه پُر ز بانگِ ناشنوده است

و نطفه ها

درونِ لاکِ استخوان

خیالِ نور را

به پرده ی سیاهِ آرزو

نظاره می کنند.

 

(۳)

 

سَحَر، سیاه و سرد

سر نمی رسد

ستاره حفره ای سیاه می شود

صدا درونِ سینه حبس می شود

صدا، سرود بود و نور بود

صدا دوباره نور

نمی شود

صدا میان برف و یخ

فسرده می شود

صدا صدا نمی شود

برای جوجه

شب تمام زندگی است

سیاه، سرد، فسرده در سرای سنگ و سایه های سخت.

 

(۴)

 

سپیده دم،

سبُک، سکوت،

ستیزه جو

میانِ نغمه های یَخفسُرده

تاب می خورد

و من

نشسته ام

و شب، سیاهِ چشم های مستِ اوست

و غم

دوباره چنگ می زند

و ناله های زار او

به گوش کس نمی رسد.

نه دوست آشناست

نه آشناست دوست

میانِ ناله و سکوت

نه باد می وزد،

نه شب خروش سهره را

به گوش آفتاب

می برد.

 
 
 

Comments


bottom of page