top of page
Jamshid Shirani

عشق آمد















جمشید شیرانی



عشق آمد


این


یک جمله ی خبری است


آهو رمید


بی صیّادی در پِی اش


اراده را در کرانه ی جنگل


رها کنید


تا به کردارِ مضحکِ خویش


بیاندیشد




عشق آمد


بی معرفت


بساطِ معرفت را


برچید


در موسیقی بی کلام


بی اجابتِ دستورِ زبان


به ریشخندی


زمانه زیر و زبر شد


اراده ی آزاد را


در غُل و زنجیر


- به میلِ خویش -


در سیاهچاله فکندند




عشق آمد


سفری شگفت


بر سرزمین ها و دریاها


تا جزایرِ بی نامی


تا قلّه های محض


تا دشت های بی زبانی


تا جمله های بی خبر


بی گُزاره


بی اشاره


بی نشانه


بی نقطه


بی سَرِ خط




عشق آمد


آزاد


پُر توان


با رنگ های شاد


و


نیرنگ های پُر نشاط


با کنش های بی واکنش


بی گلایه


بی سرنوشت

תגובות


bottom of page