جمشید شیرانی
وطنا! به قلب من عشق تو
غزلی ز قولِ شقایق است
که به قطره قطره ی حسرتش
اثری ز ِداغِ حقایق است
به کجا برم دل تشنه را
که از آب چشمه نمی خورد
چه کنم ملامت آن که او
به شرابِ لطف تو عاشق است
مَنِگر به گونه ی سرخ من
که به خون دل دهمش جلا
به پیاله ام بِنِگر که پُر
ز هوای تلخ دقایق است
به کمند سبزِ حکایتی
به زمین عشق تو بسته ام
نَبَرد صبا دلم ار چه او
به مَثَل نسیم موافق است
コメント