top of page
jshirani1

در رثای دوست

Updated: Jul 14















به استاد محمد رضا شجریان


چو باد رفتی و عطر ترانه را بردی

نوایِ بی غشِ چنگ و چغانه را بردی

کلامِ عشق زِ نای اوفتاد بی دَمِ تو

سرود و نغمه و بانگِ شبانه را بردی

طلای حنجره ات سیمِ شامِ تارم بود

هزار زخمه بماند و خزانه را بردی

چه شورها که برانگیختی در این ماهور

کویر ماند و تو شورِ ترانه را بردی

چه سروهای چمان ساقی صدای تو بود

صدا و ساقی و تُنگ و چمانه را بردی

فرود و اوج نوای تو دام جانم بود

به دام ماندم و با خود بهانه را بردی

چه روزگارِ غریبی است بی حضورِ دَمَت

هوا گرفتی و با خود زمانه را بردی

کویرِ ساکتِ شب ماند و خشکسال و دروغ

نماند آتشِ دل چون زبانه را بردی

جهان چه جلوه کند بی حضورِ آوازت

ز سِحرِ صبح دَمِ ساحرانه را بردی

Comentários


bottom of page