جمشید شیرانی
(۱)
پنجه های کاغذی
چرخ زنان
در ریشخندِ تلخِ بادِ خزان.
توفانِ خشکِ رنگ
در تشنه کامی خام و خاکستر.
(۲)
خرخاکی
خمیازه می کشد
زیرِ پنجه ی پاییز
و خمارآلوده می خسبد
بر خوابِ مخملِ تاریخ
با خوابجامه ی خطمخالی،
شاخک های خمیده،
و
خبرچین های خاموشِ خویش.
(۳)
خیلِ خفّاش های خشمگین
می خروشد
تا
در خِشاخشِ خاک
خرخاکی
گلوله شود
در گلدانِ خشکِ خزان
زیرِ پاسخِ پاییز.
(۴)
نیشخندِ خوفناکِ خفاشِ پیر
و
خویشتنداری ناگزیرِ خَرَفستر
در خویشکاری خزان.
Comments