
جمشید شیرانی
از سایه ی خویش
می هراسد
این حرام لقمه.
بی پایگاه
همه جا پایگاه می سازد
و
برای دوبال ها
آژیر می کشد، امّا،
از چهچه ی ریزه پرنده ها
به سوراخِ موش
پناه می برد و
دَم فرومی بندد.
جنگنده را
به سوی سایه ی مرغان
پرواز می دهد.
عاشقِ پهپاد و شهپاد است
این حرام لقمه
زیرا
هدایت پذیرِ از دور است
مثل مردم دلخواهش!
برای چلچله ها
خط و نشان می کشد و
به گراز ها باج می دهد.
قصّاب ها را می پرستد و
سردیسشان را
در تمامی ورزشگاه ها
و محراب ها
برای عبرت عام
بر ستون های سیمانی
به نمایش می گذارد و
بر آن نماز می برد.
"چه حرامزاده مردم است،
این حرام لقمه
سگ را گشاده
و
سنگ ها را میخکوب کرده است!"*
* مضمون از گلستان سعدی
Comments