برای دوستان مهربانم در دانشگاه پهلوی شیراز
جمشید شیرانی
باز نمی گردد آن انجمن بی رقیب
می گذرد روز و شب، تا که چه گردد نصیب
گر چه شب و روز را ظاهر کار است جنگ
در پی آزار من، هر دو به دستان حبیب
روز به کار عبث، سود من اندر زیان
زآتش هجران به شب، سوته زبان عندلیب
روز نمی گردد از حیله ی خامم مُجاب
شام نگردد دمی ناله ی جان را مُجیب
میوه ی اندوه تو گشت نصیبم، نه سیب
در عجبم کز چه رو نار دهد باغ سیب
Comments